داعش

ساخت وبلاگ

 

از آنجا که دین مبین اسلام مبتنی بر وحی است و وحی کلام خداوند حکیم است، مباحث دینی عین مباحث عقلی است و فرقی بین «دین» و «عقل» وجود ندارد و دلایل دینی همان دلایل عقلی است، بلکه می‌توانیم بگوییم: «دلایل عقلی» و «دلایل نقلی» که هر دو «دینی» است و لابد منظور از سؤال همین معنا می‌باشد و البته باید دقت شود که عدم توانایی در پاسخ، به علت نا آشنایی به منابع و دلایل عقلی و نقلی است و نه نبود آنها.

 

الف – دلایل عقلی:

 

ساده‌ترین دلیل آن که: هر جامعه‌ای (از جامعه‌ی اعضای بدن یک فرد گرفته تا جامعه‌ی متشکل از افراد) نیازمند به «ولایت» است و در ضرورت این ولایت در عرصه‌ی سیاست و حکومت که به آن «زعامت و ولایت سیاسی» اطلاق می‌شود شکی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد و هیچ جامعه‌ای خود را بی‌نیاز از آن ندانسته است. چرا که یک ضرورت عقلی است. لذا همه‌ی جوامع از حکومت و همه‌ی حکومت‌ها از «ولایت و زعامت سیاسی» برخوردارند.

 

افراد تشکیل دهنده‌ی یک جامعه (و در نهایت جوامع) از یک سو دارای منافع و نیز علاقه‌ها و سلیقه‌های متفاوت هستند و به تناسب عقل، علم، ایمان و سایر توان‌ها راه‌کارهای متفاوتی برای حفظ خود از ضرر و رسیدن به منافع دارند که گاه با هم مخالف و حتی متعارض است (مثل فرد یا جامعه‌ای که منفعت خود را در برخورداری بیشتر از متاع دنیا می‌داند و فرد یا جامعه‌ای که آخرت و ارزش‌ها معتقد است) و از سوی دیگر دارای منافع و ضررهای مشترک هستند. لذا برای مصونیت از هرج و مرج و نابودی از یک سو و برخورداری از نظام اداره‌ی جامعه جهت رسیدن به کمال از سوی دیگر، نیازمند به نظام سیاسی یا همان حکومت می‌باشند. خواه حکومت حق باشد یا باطل و نظام سیاسی ابتدایی باشد یا تکامل یافته و حاکم عادل باشد یا جایر.

 

 خوارج در مقابله با امیرالمؤمنین علیه‌السلام با سوء استفاده و تفسیر به رأی، شعار «لا حکم الاّ للّه» سر می‌دادند و مدعی بودند که حکومت مخصوص الله است. وانگهی نه خدا برای حکومت نیازی به افراد دارد و نه افراد برای اتباط با خدا نیاز به دیگران دارند، پس فقط خداوند باید حکومت کند! حضرت پس از اشاره به این که «لا حکم الاّ للّه» کلمه‌ی حقی است که شما از استناد به آن اراده‌ی باطل کرده‌اید فرمود:

 

«انّه لابد للناس من أمير برّ او فاجر يعمل في إمرته المؤمن» - به ناچار مردم نيازمند وجود حاکم هستند؛ خواه نيکوکار و خواه بدکردار، تا در حکومت او مرد با ايمان، کار خويش (عمل صالح) را به انجام رساند. (نهج البلاغه – ترجمه علامه جعفری، خطبه 40)

 

بدیهی است که جامعه‌ی مسلمین از میان انواع حکومت‌های متعدد و متفاوت، «حکومت اسلامی» را بر می‌گزیند و مبحث «ولایت فقیه» در این چارچوب تعریف و اثبات می‌گردد. حال اگر کسی بگوید: من خدا را قبول ندارم چه رسد به اسلام، یا  من اسلام را قبول ندارم چه رسد به حکومت اسلامی، یا من حکومت اسلامی را قبول ندارم چه رسد به زعامت آن توسط ولی فقیه، یا اساساً بر این باورم که دین از سیاست جداست و ... مباحث دیگری است. چون او اصل را قبول ندارد و نه «ولایت فقیه» را که در چارچوب اسلام و حکومت اسلامی تعریف می‌شود.

 

حال فرق حکومت‌ها با یک‌ دیگر و حکومت اسلامی با دیگر حکومت‌ها چیست؟ آیا تفاوتشان در افراد است یا نگاه و تعریفشان از ارکان جامعه و راه‌کارهای اداره‌ی جامعه و تحقق اهداف؟

 

به طور قطع کار اصلی یک حکومت: اداره احسن جامعه با توزیع قدرت – توزیع ثروت – قضا و عدالت – برقراری نظم عمومی در همه‌ی عرصه‌ها – ایجاد امنیت فردی، اجتماعی، شغلی، سیاسی ...، برنامه‌ریزی و اجرای امور فرهنگی – اقتصادی – نظامی – سیاسی، روابط بین‌الملل، تصمیم‌گیری و اداره‌ی جنگ و صلح و سایر امور مربوط به نیازها و منافع جامعه، کشور و نظام در مسیر اهداف است.

 

بدیهی است که حکومت اسلامی دیدگاه، تعریف و برنامه‌اش در موارد فوق بر اساس «احکام الهی در شرع مقدس اسلام» می‌باشد و نه بر اساس تعاریف سایر جهان‌بینی‌ها و مکاتب. حکومت اسلامی در اتکاء به غیب و ماوراء الطبیعه و منبع دریافت دستور مانند آمریکا و انگلیس معتقد به شیطان نیست و در چارچوب اوامر «فراماسونی» برنامه‌ریزی و عمل نمی‌کند. در مسائل سیاسی وابسته‌ی به صهیونیسم بین‌الملل، باشگاه‌ها و لابی‌های آنان نیست. در مسائل اقتصادی نه به مارکسیسم گرایش دارد و نه به امپریالیسم و ...، بلکه معتقد است اگر در اسلام تعریفی برای سیاست و حکومت و مسائل مبتلابه جامعه در عرصه‌های متفاوت وجود ندارد (یا به قولی دین از سیاست جداست)، پس این دین ناقص است و خدای این دین مردم را به حال خود رها کرده است و هیچ راه‌کار و باید و نبایدی (قوانین) در این امور مهم ارائه نداده است. که چنین خدایی اصلاً خدا نیست. ولی اگر خدا، خدای واقعی علیم، حکیم و قادر است، دینش کامل است. پس باید به همه‌ی مسائل فردی و اجتماعی از دیدگاه دین و احکام الهی نگاه شود و امور متفاوت (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، قضاوت، جنگ، صلح، توزیع قدرت و ثروت و ...) بر اساس آن احکام سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اجرا گردد.

 

همان گونه که در حکومتی نخبگان اداره‌ی امور را بر عهده‌دارند، در چنین سیاست و حکومتی نیز لازم است که مسلمانان با تقوا، نخبه در اسلام‌شناسی و دانشمندان و متخصصین در احکام الهی که اصطلاحاً به آنان (فقها) اتلاق می‌شود، اداره‌ی جامعه (حکومت) را بر عهده بگیرند. که در غیر این صورت، حکومت اسلامی فقط یک اسم است و مسمایی ندارد. چنان چه در عربستان پادشاهان سعودی حکومت را قبضه کرده و نامش را حکومت اسلامی گذاشته‌اند و یا در پاکستان نظامیان یا احزاب سیاسی که شاید نه تنها کمترین اطلاعی از اسلام ندارند، بلکه علاقه‌ای هم به آن ندارند حکومت را در اختیار گرفته و نامش را اسلامی گذاشته‌اند و یا طالبان، القاعده و ... که گروهک‌های وابسته به سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی غرب هستند، مدعی حکومت اسلامی شده‌اند.

 

بدیهی است که صرف اعتقاد، ایمان، تقوا و علم برای حکومت و اداره‌ی یک نظام، کشور و جامعه کافی نیست، بلکه قدرت ادراه که مستلزم شرایط دیگری چون: بصیرت، محبوبیت، سعه‌صدر و ... می‌باشد نیز لازم است. لذا فقها که وظیفه‌ی اداره حکومت را بر عهده‌دارند، از بین خود یک یا چند نفر واجد شرایط را برای این امر انتخاب می‌کنند که به آن «ولایت فقیه» و به شخص منتخب «ولی فقیه» می‌گویند.

 

ب – دلایل نقلی:

 

واژه «ولی» و مشتقات آن از پر استعمال‌ترین واژه‌های قرآنی است. محققین علوم قرآنی گفته‌اند: این واژه در 124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است.

 

اساس و محور توحید و اسلام «ولایت» است و بالاترین مرتبه‌ی ولایت، همان ولایت الله است و مردمان نیز نسبت به چگونگی و تناسب «ولایت‌پذیری»‌شان به گروه‌های مسلم، مؤمن، کافر، مشرک، منافق و ... دسته‌بندی می‌شوند. در یک تقسیم‌بندی کلی، یک گروه ولایت «الله» را می‌پذیرند و بقیه ولایت «طاغوت»‌های گوناگون را به گردن می‌گیرند و حد وسط هم ندارد. چرا که انسان ناقص و نیازمند است و نیازمند حتماً به کسی که او را غنی و قادر به مرتفع نمودن نیازهایش می‌شناسد تکیه می‌کند و به ولایت و سرپرستی او گردن می‌نهد.

 

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (البقره – 257)

 

- الله، ولیّ مؤمنان است. ايشان را از تاريكي‌ها به روشنى مى‏برد. و کسانی كه كافر شده‏اند اولیاءشان طاغوت است، كه آنها را از روشنى به تاريكي‌ها مى‏كشاند. اینان اهل آتش هستند و همواره در آن خواهند بود.

 

پس از پذیرش ولایت خداوند متعال، یعنی باور و قبول او به عنوان سرپرست و تصرف کننده در امور، نوبت به پذیرش رسول و فرستاده‌ای او می‌رسد و بدیهی است که قطع این ولایت پس از رحلت رسول (ص) و رها شدن خلق، نه تنها عقلانی و حکمیانه نیست، بلکه نافی ولایت قبلی نیز می‌باشد. لذا فرمود:

 

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏ (المائده – 55)

 

- به درستی كه ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى‏خوانند و هم چنان كه در حال رکوع انفاق می‌کنند. (که شیعه و سنی اذعان دارند که این آیه در خصوص حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است).

 

بدیهی است که ولایت‌ پذیری یک واژه یا لفظ نیست، بلکه یک رفتار و عمل در سراسر وجود فردی و اجتماعی است (چه ولایت پذیری از الله باشد و چه از طواغیت)، لذا لازمه‌ی ولایت‌پذیری، اطاعت دستورات (رعایت قوانین) است. حال از خداوندی که ولایت‌اش را پذیرفتیم سؤال می‌کنیم که چگونه تو را اطاعت کنیم؟ می‌فرماید: اوامر و دستورات من توسط فرستاده‌ام به شما ابلاغ می‌شود، پس اطاعت او همان اطاعت من است:

 

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا (النساء – 80)

 

- هر كه از پيامبر اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است. و آنان كه سرباز زنند، پس ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاده‏ايم.

 

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبين‏ (المائده – 92)

 

- خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد و پروا كنيد. اگر رويگردان شويد بدانيد كه وظيفه پيامبر ما رسانيدن پيام روشن خداوند است.

 

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏ (آل عمران – 132)

 

- و از خدا و رسول اطاعت كنيد،  باشد که مشمول رحمت شويد.

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ (محمد – 33)

 

- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر اطاعت كنيد و اعمال خويش را باطل مسازيد.

 

از ولیّ خود [الله جل جلاله] سؤال می‌کنیم که پس از رسول و فرستاده‌ات چه گونه تو را اطاعت کنیم؟ می‌فرماید:

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (النساء – 59)

 

- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولی الامر خويش فرمان بريد. و چون در امرى اختلاف كرديد - اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد- به خدا و پيامبر رجوع كنيد. در اين خير شماست و سر انجامى بهتر دارد.

 

در همین جا به محضر پیامبر اکرم (ص) عرض می‌کنیم که اولین اختلاف ما در باره‌ی همین « اولی الامر» است. والیان امر چه کسانی هستند؟ آیا مردمان در زمان شما «ولی امر» معین شده‌ای داشتند و ما رها شده‌ایم؟! عده‌ای از مسلمانان اهل سنت و نیز وهابی‌ها می‌گویند: هر کس که به قدرت رسید همان ولی امر است و اطاعتش واجب است! حال اگر طاغوت به قدرت رسید چه؟ باید از او نیز اطاعت کنیم؟! آیا هر کافر و ظالمی که قدرت را در دست بگیرد، اطاعتش واجب است؟! آیا این امر ما را به همان اطاعت از طاغوت که رسم کفار بود باز نمی‌گرداند و با اصل توحید و فرامین قبلی تناقض ندارد؟! حضرت در پاسخ، به امر خدا خطبه‌ی غدیر را می‌خواند و « اولی الامر» را تا آخرین نفر و تا روز قیامت، تک به تک و به اسم و مشخصات معرفی می‌نماید. از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام تا حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه‌الشریف.

 

از ولی‌امر زمان خود، حضرت مهدی سلام الله علیه (و عج) می‌پرسیم که در شرایط کنونی که حکومت در اختیار شما نیست و ما دسترسی مستقیم به شما نداریم، چگونه باید در خط اطاعت خدا، رسول و اولی‌الامر که در زمان ما شما هستید باقی بمانیم؟ می‌فرماید:

 

«و اما الحوادث الواقعة، فارجعوا فیها إلی رواة احادیثنا، فإنّهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» (کمال‌الدین، ج2،ص 441)، (احتجاج، ج2، 470)

 

و اما در رویدادهای تازه، پس به راویان احادیث (فقهای) ما رجوع کنید، که آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم.

 

پس، اداره‌ی حکومت اسلامی بر اساس براهین عقلی و نقلی، باید بر عهده‌ی امام معصوم (ع) و در زمان غیبت باید بر عهده‌ی فقها باشد و این همان اصل «ولایت فقیه» است.

 

به همین دلیل امام خمینی (ره) بدین مضمون می‌فرمایند که مسئله‌ی «ولایت فقیه» آن قدر واضح و ضروری است که عقل به محض تصور، تصدیقش می‌نماید.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 140 تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395 ساعت: 0:49

مناجات حضرت امیرالمؤمنین (ع) صوتی

6مناجات حضرت امیرالمؤمنین (ع)  1,2800:20:44
7مناجات حضرت امیرالمؤمنین (ع)  1,0810:17:29
داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 168 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 

اگر چه ولی فقیه معصوم (ع) نیست و معنای غیر معصوم نیز چنین نیست که حتماً مجبور به خطا و اشتباه باشند، اما در نظر داشته باشید که به غیر از دستگاه‌های نظارتی چون: مجلس خبرگان رهبری، سایر آیات عظام، علما، خبرگان در علوم متفاوت و ...، ناظر بر تصمیمات «ولی‌فقیه» هستند و حتماً نظر مستند خود را اعلام می‌نمایند و بدیهی است که اگر نظر متفاوت آنها منطقی، معقول و مستند باشد، مورد پذیرش واقع می‌شود و اگر به رغم ارائه‌ی دلایل مستند مورد پذیرش واقع نگردد، مجلس خبرگان رهبری موضع و تصمیم می‌گیرد.

 

اما، در عین حال خطای در تصمیم ولی فقیه، مانند خطای مجتهد مرجع در فتوا است. لذا از آن جا که لابد مجتهد، فقیه، مرجع یا صاحب فتوا، مرد عاقل، بالغ، عادل، متقی و محقق است، خطای او عمدی نمی‌باشد، بلکه «اجتهاد»ی مبتنی بر قرآن، سنت، عقل و اجماع می‌باشد. چنین خطایی معصیت نیست که (برای او و مقلدش) مستوجب عقوبت باشد. به همین دلیل بر طبق حدیث، مجتهد اگر در فتوای خود اشتباهی کرده باشد، یک ثواب می‌برد ـ چرا که همه‌ی تلاش خود برای یافتن حکم را نموده و نتیجه را اعلام کرده است – و اگر فتوا به درست باشد، دو ثواب می‌برد.

 

پس، نه تنها از آن جایی که معصیتی صورت نپذیرفته است، عقوبتی نیز در کار نیست، بلکه بر مقلد موظف و مکلف به تقلید و یا اطاعت از حکم ولی‌فقیه نیز هیچ معصیتی نیست و مستوجب پاداش عمل به احکام فقهی (تقلید از مرجع و اطاعت از ولی فقیه) نیز می‌باشد.

 

دقت شود که این قاعده منحصر به مرجع تقلید یا ولی‌فقیه نیست که اشکال کنند، چرا چنین است؟ بلکه در همه‌ی امور و مسئولیت‌های شخصی و اجتماعی، در زمینه‌ها و عرصه‌های گوناگون نیز به همین منوال است.

 

نکته‌ی مهم‌تر از سؤال و پاسخ آن، دقت به هدف و علت تولید و نشر این گونه شبهات و القای آن به اذهان عمومی است. مخالفان اسلام، تشیع، فقه و فقاهت و نیز دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران و «ولی فقیه» از آن جا که هیچ مستند و بهانه‌ای برای ایجاد تشویش و تشکیک در باورها و اذهان عمومی مسلمانان ندارند، به «اگر»ها متوسل شده‌اند! این «اگر»ها مفروضات است و تمامی هم ندارد. در هر مقوله‌ و مبحثی یک «اگر» را که پاسخ دهید، می‌توان هزاران «اگر» فرضی دیگر را مطرح نمود.

 

به عنوان مثال کسی سؤال کند: هر چند یک پزشک متخصص و قسم خورده است، اما از آن جهت که معصوم نیست، «اگر» در تشخیص خطا کند چه می‌شود؟ پاسخ این است: سازمان نظام پزشکی پرونده را بررسی می‌کند و اگر خطای او را به عمد تشخیص داد، مجوز پزشکی او را ابطال می‌کند و اگر پزشک چاره‌ای جز همین تشخیص نداشت، معاف است.

 

بعد او سؤال کند: «اگر» کسی این خطا را تشخیص نداد چه می‌شود؟ پاسخ را بدهید و او سؤال کند: اگر با سازمان نظامی پزشکی مراوده داشت و هیئت منصفه را خرید چه می‌شود؟ پاسخ دهید و او بپرسد: اگر چنین و چنان شد چه می‌شود ... و همین‌طور صدها هزار «اگر» فرضی دیگر که می‌توان یکی پس از دیگری مطرح نمود؟!

 

حال آیا به خاطر این «اگر»ها که همگی مفروضات است و تمامی هم ندارد، می‌توان ضرورت وجود یک پزشک در جامعه و اهمیت رسالت او و ناگزیری مردم از رجوع به پزشک را زیر سؤال برد و توصیه نمود که به خاطر احتمال وقوع این «اگر»ها، دیگر پزشکی در جامعه نباشد و یا کسی به پزشک مراجعه ننماید؟!

 

به راستی چرا چنین فرض نکنیم: اگر خداوند بندگان صالح خود را هدایت می‌کند – که می‌کند – چرا نباید باور کنیم که مرجع یا ولی‌فقیه را نیز در تشخیص و تصمیم نصرت می‌نماید؟ این «اگر» که از ناحیه‌ی حق تعالی در قرآن کریم وعده‌داده و تضمین شده است. چرا این وعده‌ی حتمی را رها کنیم و به مفروضات و «اگر»های ذهنی متکی شویم:

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ» (العنکوب - 69)

 

ترجمه: و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد (تلاش) كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است‏.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 

فرستاده سابق سازمان ملل در امور یمن فاش كرد كه احزاب و گروه هاي سياسي در يمن در آستانه دستيابي به يك توافق سياسي بودند که تجاوز نظاتمی سعودیها مانع این روند شد.

 

جمال بن عمر در كنفرانسی مطبوعاتی فاش كرد: گروه های يمنی در آستانه يك توافق سياسي بودند اما عمليات نظامي ارتش سعودي عليه يمن باعث پيچيده شدن روند سياسي و از بين رفتن مذاكرات و نتايج آن شد.

اين سخنان بن عمر ميزان بهانه تراشي دولت سعودي براي توجيه تجاوزگري خود عليه يمن را فاش كرد؛ بهانه هايي كه نادرستي آن به اثبات رسيد. اين تجاوزگري با هدف تامين منافع آل سعود انجام شد.

منافع سعوديها همسو با توافق نيروها و احزاب سياسي يمني در مذاكرات خود زير نظر سازمان ملل نبود. همين فشارها باعث شد كه جمال بن عمر استعفا كند و اسماعيل ولد شيخ احمد جاي او را بگيرد؛ امري كه سوالات زيادي را درباره پيشينه و عواقب اينكار مطرح مي كند بويژه كه رياض اتهامات زيادي را به جمال بن عمر وارد كرد.

برخي ناظران مي گويند كه بان كي مون دبيركل سازمان ملل متحد بايد در گزارش خود به شوراي امنيت درباره وضعيت يمن و قطعنامه 2216 شوراي امنيت به موضوع مذاكراتي كه آن را (سعوديها) به شكست كشاندند، اشاره كند. اين قطعنانه بر اعمال تحريم عليه هركسي كه ثابت شود، در فرايند سياسي يمن مانع تراشي مي كند و تشكيل كميته مجازات ها براي مشخص كردن طرفها و افرادي كه در اين مانع تراشي سهيم هستند، تاكيد مي كند. به شهادت جمال بن عمر، عربستان به اجراي اين قطعنامه پايبند نبوده است.

اما به نظر مي رسد كه سعوديها به تجاوزگري خود عليه يمن ادامه مي دهند بويژه كه جمال بن عمر را كه موفق شده بود تقريبا به يك توافق نهايي بين گروه هاي يمني دست يابد، از پرونده يمن كنار بگذارند تا با اين كار، بر شدت حملات هوايي خود بيفزايند. اين امر درسايه افزايش شمار قربانيان و زخمي ها به بيش از 9 هزار و 700 نفر صورت مي گيرد.

اين تنش آفريني ها چهره واقعي دولت سعودي را برملا و امنيت و ثبات منطقه را تهديد مي كند. اين همان چيزي است كه محمد علي جعفري فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به آن اشاره كرد و گفت كه آل سعود شيوه اسرائيل را دنبال مي كند و نظام آنها با موجي انقلابي روبرو خواهد شد كه به سقوطش منجر خواهد شد. وي تاكيد كرد كه رياض قوانين بين المللي را نقض مي كند و مرتکب نسل كشي عليه يك ملت مسلمان شده است كه سلطه گري بر خود را رد كرده است.

در زمينه فراخوان هاي منطقه اي و بين المللي براي توقف تجاوزگري و آغاز يك گفت وگوي سياسي براي حل بحران در يمن، آخرين مورد سخنان جان كري، وزير امور خارجه آمريكا، بود كه گفت: آينده يمن را بايد يمني ها و نه طرف هاي خارجي تعيين كنند.

تداوم تجاوزگري سعوديها فقط به قتل هر چه بیشتر غيرنظاميان و ويران كردن ساختار زيربنايي يمن منجر می شود.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 

رسانه‌های صهیونیستی با اشاره به منافع مشترک بی‌شمار منطقه‌ای موجود بین ریاض و تل‌آویو پیش‌بینی‌ می‌کنند این منافع مشترک بخصوص در عرصه یمن ممکن است دخالت «اسرائیل» در جنگ یمن را به دنبال داشته باشد.

 

«علی حیدر» در گزارشی که روزنامه «الاخبار» چاپ بیروت آن را منتشر کرد، به گزارش‌های منتشر شده در برخی روزنامه‌ها و پایگاه‌های خبری صهیونیستی اشاره می‌کند که گزینه دخالت نظامی تل‌آویو در یمن را دور از انتظار نمی‌دانند.

 

الاخبار می‌نویسد: آنچه موجب می‌شود، در وجود منافع مشترک بین دو رژیم سعودی و صهیونیستی تردید به خود راه نداد، دو نکته است. اول: بررسی نقشه ژئو سیاسی منطقه و تلاقی اولویت‌های هریک از این دو رژیم در این مرحله از تاریخ منطقه و دوم: اظهارات نخست وزیر رژیم صهیونیستی که طی آن حمایت خود از تجاوز عربستان به یمن را اعلام کرد.

 

البته تلاقی منافع عربستان و «اسرائیل» تنها به یمن محدود نمی‌شود، بلکه قضایای مربوط به مقاومت در فلسطین اشغالی و لبنان و سوریه و عراق را نیز در برمی‌گیرد، اما نکته قابل تامل آنکه پایگاه خبری صهیونیستی «واللا» در گزارشی ضمن اشاره به منافع مشترک بین تل‌آویو و ریاض در یمن، از جمله در تنگه «باب المندب» تا به آنجا پیش می‌رود که بعید نمی‌داند، تل‌آویو گزینه دخالت مستقیم در یمن را بررسی کند.

 

صرف نظر از تنگه باب المندب، این گزارش به اهمیت کانال سوئز و جزایر تیران و صنافیر (در آبهای جنوبی عربستان) و اهمیت راهبردی آنها برای «اسرائیل» اشاره می‌کند، چون به واسطه این تنگه‌هاست که این رژیم می‌تواند، با دنیای خارج ارتباط برقرار کند.

 

پایگاه خبری «واللا» اسرائیل، همچنین تاکید می‌کند که عربستان در حال حاضر حتی به صورت غیر علنی هم شده برای ادامه تجاوز نظامی خود علیه یمن نیاز به یک هم پیمان دارد و در این بین یکی از مهمترین دلایل اقدام نظامی عربستان در یمن را توقف ارسال سلاح برای انصار الله از سوی ایران بیان می‌کند، جنبشی که تهدیدی برای «اسرائیل» نیز بشمار می‌آید، به ویژه اگر ایران قصد داشته باشد، یمن را به گذرگاه ارسال سلاح برای حزب الله لبنان و مقاومت فلسطینی در غزه تبدیل کند که در این صورت دخالت «اسرائیل» در این جنگ امری ضروری می‌نماید.

 

بر این اساس، این پایگاه خبری صهیونیستی گزینه نظامی حملات هوایی را مطرح می‌کند و آن را گزینه‌ای امن و بی‌خطر برای تل‌آویو عنوان می‌کند، به خصوص اگر کشتی‌های اسرائیلی حین عبور از باب المندب با خطر حملات موشکی مواجه شوند.

 

واللا در ادامه اگرچه به این نکته اشاره می‌کند که ارتش یمن دارای پدافند هوایی قدرتمندی نیست که توان شناسایی و تعرض به جنگنده‌های اسرائیلی را داشته باشد، اما می‌تواند از سوی رادارهای سعودی و مصری شناسایی شود که در این صورت نیز خطری متوجه آنها نیست.

 

این پایگاه خبری صهیونیستی با اشاره به اینکه ممکن است، تل‌آویو و ریاض در خصوص قضیه فلسطینی اختلاف نظرهایی داشته باشند، اما منافع مشترک مانند باز نگه داشتن تنگه‌ها می‌تواند، آنها را به همکاری با یکدیگر حتی به در خفا و پنهانی سوق دهد.

 

در حالی‌که در این راستا روزنامه صهیونیستی «معاریو» در گزارشی نوشت که شرکت‌های اسرائیلی و تجار این رژیم در حوزه صدور تکنولوژی‌های پیشرفته و ارائه مشورت‌های امنیتی در این اواخر تلاش بسیاری دارند، قراردادهایی را با برخی طرف‌ها در حوزه خلیج فارس امضا کنند و در این راستا معاریو به «مت کوخابی» اشاره می‌کند که قراردادهای متعددی را با شیخ نشین ابو ظبی در حوزه مراقبت از تاسیسات گازی و نفتی امارات امضا کرده است.

 

معاریو توضیح می‌دهد که در این قراردادها مسئولان سابق موساد و شاباک و امان حضور و مشارکت داشتند و یکی از روسای برجسته شرکت کوخابی سرلشکر «آموس مالکا»، رئیس سابق امان بوده است.

 

این روزنامه صهیونیستی همچنین از طرف‌های اصلی در قراردادهای امارات و اسرائیل مانند «دیوید میدان» از مسئولان سابق موساد و «آوی لئومی» مدیر شرکت‌های پهپادهای «اسرائیل» نام می‌برد که تلاش دارند، به بازار امارات نفوذ کنند.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 

پاسخ اجمالی

به صورت‌هاى گوناگونى می‌توان «ولایت فقیه» را اثبات کرد؛ ما در این‌جا به دلیل عقلى و نقلى در مسئله «ولایت فقیه» اکتفا می‌کنیم:

أ. دلیل عقلى: عقل حکم می‌کند که در رأس یک حکومت اعتقادى و آرمانى، باید شخصى قرار بگیرد که از آرمان آگاهى دارد و در شریعت اسلام، که آیین، احکام و قوانین الهى است، مصداق چنین شخصى فقیهان هستند.

ب. دلیل نقلى: براى اثبات ولایت فقیه به روایات فراوانى استناد شده است که برخى از آنها عبارتند از:

1. رسول خدا(ص) فرمود: «اللهم ارحم خلفایى» (خدایا! جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده)، از آن‌حضرت‏ سؤال شد: جانشینان شما چه کسانى هستند؟ رسول خدا فرمود: «الّذین یأتون من بعدى یروون حدیثى و سنّتى» (آنان که بعد از من می‌آیند و حدیث و سنّت مرا نقل می‌کنند).

2. توقیع شریفى که مرحوم صدوق در کتاب «اکمال الدین» از اسحاق بن یعقوب نقل می‌کند که حضرت ولى عصر(عج) در پاسخ به پرسش‌هاى او به خط مبارکشان مرقوم فرمودند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتى علیکم و أنا حجّة الله علیهم» (در رویدادهایى که اتّفاق می‌افتد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنان هستم).

 

پاسخ تفصیلی

به صورت‌هاى گوناگونى می‌توان «ولایت فقیه» را اثبات کرد. در این‌جا به دلیل عقلى و نقلى در مسئله «ولایت فقیه» اکتفا می‌کنیم:

أ. دلیل عقلى

بدون شک از یک سو جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. از سوى دیگر مسائل حکومتى امورى نیست که از حوزه دین خارج باشد: بلکه عناصر جهان شمول دین در این زمینه به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارایه شده است و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمام‌دارى منعى نمی‌بیند، بلکه به مقتضاى حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حکومت را از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه اصلى آن‌را صیانت از ارزش‌هاى الهى و آرمان‌هاى اسلامى و احکام شرعى بدانیم، عقل حکم می‌کند، بر قله چنین حکومتى می‌بایست کسى قرار بگیرد که به احکام الهى و وظایف دینى آگاهى دارد و می‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب می‌شمرد، ولى اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره جامعه را لایق این مقام معرفى می‌کند.

به دیگر سخن، عقل حکم می‌کند که در رأس یک حکومت اعتقادى و آرمانى، باید شخصى قرار بگیرد که از آرمان آگاهى دارد و در شریعت اسلام، که آیین احکام و قوانین الهى است، مصداق چنین شخصى فقیهان هستند.

ب. دلیل نقلى

براى اثبات ولایت فقیه به روایات فراوانى استناد شده است که برخى از آنها عبارتند از:

1. مرحوم صدوق از امیرالمؤمنین علی‏(ع) نقل می‌کند که رسول خدا‏(ص) فرمودند: «اللهم ارحم خلفایى»(خدایا! جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده)، از آن‌حضرت سؤال شد: جانشینان شما چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: «الّذین یأتون من بعدى یروون حدیثى و سنّتى»(آنان که بعد از من می‌آیند و حدیث و سنّت مرا نقل می‌کنند).

در هر روایتی دو بحث ضرورت دارد:

بحث سندى تا اعتبار آن احراز شود.

بحث دلالى تا نحوه دلالت آن بر مطلوب ارزیابى گردد.

از آن‌جا که روایت مزبور به سندهاى مختلف و در کتب گوناگون نقل شده،[1] به صدور آن اطمینان داریم و شکى در اعتبار آن راه ندارد.

براى توضیح چگونگى دلالت این روایت بر «ولایت فقیه» باید به دو نکته توجّه کرد:

أ. نبى اکرم(ص) از سه شأن عمده برخوردار بودند:

رسالت: تبلیغ آیات‏ الهى و رساندن احکام شرعى و راهنمایى مردم.

قضاوت: داورى در موارد اختلاف و رفع خصومت.

ولایت: زمام‌دارى جامعه اسلامى و تدبیر آن.

ب. مراد از «کسانى که بعد از پیامبر می‌آیند و حدیث و سنّت او را نقل می‌کنند» فقیهان است، نه راویان و محدّثان؛ زیرا یک راوى که تنها نقل حدیث می‌کند، نمی‌تواند تشخیص دهد که آیا آنچه نقل می‌نماید، حدیث و سنت خود آن‌حضرت ‏ است یا نه؟ او تنها الفاظى که شنیده، یا عملى را که دیده، حکایت می‌کند، بدون آن‌که وجه صدور این الفاظ یا اعمال را بداند و معارض یا مخصّص یا مقیّد آن‌را بشناسد و نحوه جمع آن‌را با چنین معارض‌هایى بداند. کسى که از این امور آگاه است، فردى است که به مقام اجتهاد و افتاء رسیده و به درجه شامخ فقاهت نائل شده باشد.

حال با توجّه به این دو نکته، حاصل مفاد این حدیث چنین خواهد بود: «فقیهان جانشینان نبى اکرم(ص) ‏می‌باشند» و چون آن‌حضرت شئون مختلفى داشته و در این‌جا شأن خاصّى براى جانشین ذکر نشده، پس فقیهان در تمامى آن شئون، جانشین پیامبر می‌باشند.[2]

برخى در استدلال به این روایت و امثال آن که در آن واژه «خلیفه» وارد شده، مناقشه و ادّعا کرده‌اند:[3]

«خلیفه داراى دو معنا می‌باشد:

1. مفهوم لغوى و اصلى، که در قرآن همین معنا مورد نظر بوده است، مانند: "إنّى جاعل فى الأرض خلیفة"[4] (من در زمین جانشینى قرار می‌دهم) یا آیه "یا داود إنّا جعلناک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ"[5] (اى داود! ما تو را جانشین [خود] بر روى زمین قرار دادیم. پس میان مردم به حقّ حکم کن). در آیه اوّل خلافت یک امر تکوینى و غیر قابل وضع و تشریع است و در دومى هر چند یک امر تشریعى است، ولى فقط مربوط به مسئله داورى و قضاوت می‌باشد.

2. مفهوم سیاسى و تاریخى، که در اسلام پس از رحلت رسول اکرم(ص) ظهور کرد. این مفهوم یک مفهوم یا پدیده دنیایى و غیر الهى است که از سوى مردم به حقّ یا ناحقّ به شخصى ارزانى می‌شود و این به کلّى از مقام رفیع امامت یا رسالت که یک مقام و منصب الهى است، جدا می‌باشد».

اگر در معناى لغوى «خلیفه» که همان «جانشین» است، دقّت شود، آشکار خواهد شد که در تمام کاربردهاى قرآنى، روایى، و حتّى تاریخى، همین مفهوم مورد نظر بوده است و اگر تفاوتى هست، تنها در موارد جانشینى می‌باشد. گاه این خلافت و جانشینى در امور تکوینى و مقامات عینى و واقعى است و زمانى در امور تشریعى و مناصب قانونى. حتّى در تاریخ اسلام، اگر اصطلاح «خلیفه» بعد از رحلت رسول اکرم(ص) پیدا شد، این مفهوم مورد نظر بود که شخص خلیفه، جانشین پیامبر در زمامدارى و اداره جامعه است. بنابر این، «خلیفه» مفاهیم و معانى مختلفى ندارد، بلکه در تمام کاربردها به یک معناست، هر چند موارد جانشینى داراى تفاوت است. در روایت مزبور نیز خلیفه به معناى جانشین آمده و چون در آن مورد خاصّى براى جانشینى ذکر نشده، اطلاق،[6] اقتضاى شمول می‌کند و از آن استفاده می‌شود که فقها در تمام شئون نبى اکرم(ص) جانشین آن‌حضرت هستند.

2. توقیع[7] شریفى که مرحوم صدوق در کتاب «اکمال الدین» از اسحاق بن یعقوب نقل می‌کند که حضرت ولى عصر(عج) در پاسخ به پرسش‌هاى او به خط مبارکشان مرقوم فرمودند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتى علیکم و أنا حجّة الله علیهم»؛[8] در رویدادهایى که اتّفاق می‌افتد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنان هستم.

همین روایت را مرحوم شیخ طوسى در کتاب «الغیبة» نقل می‌کند، با این تفاوت که در انتهاى آن به‌جاى «أنا حجّة الله علیهم» آمده است: «أنا حجّة الله علیکم»[9] (من حجّت خدا بر شما هستم.) در نقل مرحوم طبرسى در کتاب «الاحتجاج» تنها «أنا حجّة الله»(من حجت خدا هستم) آمده است.[10] البته این تفاوت در نقل، هیچ تأثیرى در دلالت این روایت، به توضیحى که خواهد آمد، ندارد.

از حیث سند، این روایت تا «اسحاق بن یعقوب» تقریباً قطعى است؛ زیرا آن‌را گروهى از راویان از گروه دیگرى از مرحوم کلینى از اسحاق بن یعقوب نقل کرده‌اند. نسبت به شخص «اسحاق بن یعقوب» توثیق[11] خاصّى در کتاب‌هاى رجال وارد نشده است و برخى کوشیده‌اند او را برادر مرحوم کلینى معرفى کنند.[12] ولى این تلاشِ نه‌چندان کامیاب، مفید نیست. راه صحیح آن است که بگوییم با توجّه به وضعیت امام زمان(عج) در دوران غیبت صغرا و فشار و خفقان موجود در آن روزگار - که باعث شده بود آن‌حضرت ‏از انظار عموم پنهان شود و تنها از طریق نوّاب خاصّ با مردم ارتباط برقرار کند - صدور توقیعات، که یک سند رسمى بر حیات امام(ع) و زمام‌دارى او بود، جز نسبت به افراد بسیار قابل اعتماد صورت نمی‌گرفت. پس خود ارسال نامه از سوى آن‌حضرت براى شخصى در آن دوران، دلیل وثاقت آن شخص است.[13]

اگر پرسیده شود: از کجا معلوم که اسحاق بن یعقوب توقیعى دریافت کرده است، شاید او در این ادعا دروغ گفته باشد؟

در پاسخ خواهیم گفت: کلینى که این توقیع را از او نقل می‌کند - با توجّه به آنچه گذشت - حتماً او را مورد اعتماد می‌دانسته و الاّ هرگز اقدام به این عمل نمی‌کرده است. با این وصف، جاى تردیدى در سند این روایت باقى نمی‌ماند.[14]

بهترین شیوه استدلال به این روایت - که در سخنان برخى از فقهاى پیشین نیز شاهد آن بودیم - این است:

حضرت‏ امام زمان(عج) دو جمله: «فإنّهم حجّتى علیکم» و «أنا حجّة الله» را به گونه‌اى آورده که بوضوح می‌رساند حجّیت راویان حدیث آنان - که همان فقیهان هستند و در روایت قبلى علت تطبیق را توضیح دادیم - بسان حجّیت خود آنهاست؛ یعنى فقها نایب امام زمان(عج) در میان مردم می‌باشند. حال اگر زمان صدور این توقیع - یعنى غیبت صغرا - را در نظر بگیریم و توجّه کنیم که آن‌حضرت‏(ع) در این دوران شیعیان را براى غیبت کبرا آماده می‌کردند و در واقع آخرین وصایا و آخرین احکام را صادر می‌نمودند، به وضوح در خواهیم یافت که این روایت به زمان غیبت نظر دارد و همان‌گونه که بسیارى از فقهاى گذشته اشاره کرده‌اند، فقیهان شیعه را به عنوان جانشینان امام در تمام امور، از جمله زمام‌دارى جامعه اسلامى معرّفى می‌کند.

برخى در استدلال به این حدیث نیز مناقشه و تمسّک به آن‌را - که در بسیارى از نصوص فقهى شاهد آن بودیم و آنان از آن بی‌خبرند و تنها از عوائد نراقى خبر دارند - نتیجه عدم بررسى معناى حجّت و فقدان اجتهاد در لغت‌شناسى دانسته‌اند! سپس با جستجوى کاربردهاى واژه «حجّت» در منطق، فلسفه و اصول فقه در کلاف سردرگمى گرفتار شده‌اند که هرگز راه خلاصى از آن تصوّر نمی‌شود![15]

مقصود از «حجّت» در این روایت، مانند سایر موارد، چیزى است که می‌توان به آن احتجاج[16] کرد. پس امام‏(ع) حجّت خداست؛ زیرا اگر او چیزى بگوید و مردم عمل نکنند، خدا به همان گفته او علیه مخالفت کنندگان احتجاج می‌کند و آنها نمی‌توانند عذرى در این مخالفت بیابند. هم‌چنان که اگر به گفته او عمل کنند، در مقابل این سؤال که چرا چنین کردید؟ همین جواب کافى است که به دلیل گفته او. با این وصف، اگر فقیه حجّت امام است؛ یعنى اگر امرى کند - چه از باب فتوا و استنباط حکم، چه از باب ولایت و انشاى حکم - و مردم مخالفت کنند، حضرت(ع) بر علیه مخالفان به همین امر فقیه احتجاج می‌کند. همان‌گونه که مطعیان به این امر براى توجیه عمل خود استدلال می‌نمایند. به هر تقدیر، همان‌گونه که بارها در سخن فقیهان پیشین دیدیم، دلالت روایت بر «ولایت فقیه» و نیابت او از امام معصوم(ع) جاى تردید نیست.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، قم، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش.

2. هادوى تهرانى، مهدى، الحکم الاسلامى فى عصر الغیبة.

 

[1]. ر.ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 420، «باب النوادر»، حدیث 5919؛ شیخ صدوق، کتاب الأمالى، ص 109، مجلس 34، حدیث 4؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 37، حدیث 94؛ شیخ صدوق، معانى الأخبار، ج 2، ص 374، باب 423؛ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 18، ص 65 – 66، «کتاب القضاء، أبواب صفات القاضى»، باب 8، احادیث 50 و 53؛ محدّث نورى، مستدرک الوسائل، «کتاب القضاء، أبواب صفات القاضى»، باب 8، احادیث 52، 48، 11، 10؛ مجلسى، بحارالأنوار، ج 20، ص 25، «کتاب العلم»، باب 8، حدیث 83؛ هندى، کنز العمال، ج 10، ص 229، «کتاب العلم من قسم الاقوال»، باب 3، حدیث 29209.

[2]. در اصطلاح به این مطلب «اطلاق ناشى از حذف متعلّق» می‌گویند. ر.ک: امام خمینى، کتاب البیع، ج 2، ص 468؛ سیّد کاظم حائرى، أساس الحکومة الاسلامیة، ص 150؛ منتظرى، ولایة الفقیه، ج 1، ص 463.

[3]. ر.ک: حائرى یزدى، مهدى، حکمت و حکومت، ص 186 - 187(به اختصار).

[4]. بقره، 30.

[5]. سوره ص، 26.

[6]. اطلاق؛ یعنى عدم تقیّد و اختصاص به مورد خاص.

[7]. به روایاتى که در دوره غیبت صغرا به صورت کتبى از ناحیه امام زمان(عج) به وسیله نوّاب خاص به دست راویان می‌رسید، «توقیع» می‌گویند.

[8]. شیخ صدوق، اکمال الدین، ج 2، ص 483، باب 45، التوقیعات، التوقیع الرابع.

[9]. شیخ طوسى، الغیبة، ص 177.

[10]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، کتاب القضاء، أبواب صفات القاضى، باب 11، حدیث 9.

[11]. بیان این نکته که راوى مورد اعتماد و وثوق است، در اصطلاح علم رجال «توثیق» نامیده می‌شود.

[12]. ر.ک: تسترى، قاموس الرجال، ج 1، ص 786.

[13]. این مطلب به عنوان یکى از راه‌هاى توثیق که عمومیت دارد در کتاب «تحریر المقال فى کلیات علم الرجال» آمده است. ر.ک: هادوى تهرانى، مهدى، تحریر المقال فى کلیات علم الرجال، ص 109 - 111.

[14]. ر.ک: حائرى، سید کاظم، ولایة الأمر فى عصر الغیبة، ص 122 - 125.

[15]. ر.ک: حکمت و حکومت، ص 207 - 214.

[16]. احتجاج؛ یعنى استدلال و اقامه حجت.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

چهره نوزدهم: شاگرد رسول خدا

اهل سنت او را به عنوان مهم ترين شاگرد رسول خدا مي دانند، و طبيعتا اگر کسي شاگردي رسول خدا را نموده باشد ديگر محتاج شاگردي يهود و نصاري و مطالعه کتب ايشان نخواهد شد؛ مخصوصا مثل ابوهريره اي که بايد روايات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را در نهي از خواندن کتاب هاي انبياي گذشته شنيده باشد:

مصنف عبد الرزاق ج6 ص112 تا 114 ش 10163 تا 10166

 

چهره بيستم:

اما با همه اين احوال مي بينيم که ابوهريره به جاي حفظ احترام رسول خدا به عنوان استاد خويش، زانوي تلمذ و شاگردي در جلوي احبار و بزرگان يهود تازه مسلمان زده تا از ايشان علم ياد بگيرد!!!

 

ابتداي ارتباط ابوهريره با کعب:

أخبرنا محمد بن عبد الله انا روح عن كهمس بن الحسن عن عبد الله بن شقيق قال جاء أبو هريرة رضي الله عنه إلى كعب يسأل عنه وكعب في القوم فقال كعب ما تريد منه فقال أما اني لا أعرف لأحد من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ان يكون أحفظ لحديثه مني فقال كعب أما انك لن تجد طالب شيء الا سيشبع منه يوما من الدهر الا طالب علم أو طالب دنيا فقال أنت كعب قال نعم قال لمثل هذا جئت

سنن الدارمي ج1 ص98 ش 284- الطبقات الكبرى ج4 ص332 - تاريخ مدينة دمشق ج67 ص341

 

 روزي ابوهريره به نزد کعب آمد  در حاليکه کعب در بين گروهي نشسته بود - تا از او سوال کند؛ پس کعب از او سوال کرد که چه مي خواهي؟

پاسخ داد: آگاه باش که من کسي از اصحاب رسول خدا (ص) را نمي شناسم که از من بيشتر روايت حفظ کرده باشد؛ کعب گفت: آگاه باش که جوينده هيچ چيزي نيست که روزي از آن سير مي شود مگر جوينده علم يا جوينده دنيا.

ابوهريره گفت: تو کعب هستي؟ (جز کعب کسي اينگونه سخن علمي نمي گويد)

کعب گفت: (آري) تو براي مثل همين مطلب به نزد من آمده اي !!!

 

استمرار ارتباط ابوهريره با کعب

حدثنا عبد الله حدثني أبي قال قرأت على عبد الرحمن مالك عن يزيد بن عبد الله بن الهاد عن محمد بن إبراهيم بن الحرث التيمي عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبي هريرة أنه قال خرجت إلى الطور فلقيت كعب الأحبار فجلست معه فحدثني عن التوراة وحدثته عن رسول الله صلى الله عليه وسلم

مسند أحمد بن حنبل ج2 ص486 ش 10308 و ج5 ص453 ش 23842

ابوهريره گفت: به طور رفتم و در آنجا کعب الاحبار را ديدم و با او نشستم، پس او براي من از تورات روايت کرد و من براي او از رسول خدا (ص).

 

پيشرفت ابوهريره در شاگردي يهود:

ابوهريره آگاه ترين غير يهود به تورات:

عن أبي هريرة قال لقى كعبا فجعل يحدثه ويسأله فقال كعب ما رأيت رجلا لم يقرأ التوراة أعلم بما في التوراة من أبي هريرة.

الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص440 - تاريخ مدينة دمشق ج67 ص343 - سير أعلام النبلاء ج2 ص600

 

از ابوهريره روايت شده است که کعب را ديده و با او روايت گفت و از او سوال کرد؛ پس کعب به او گفت: هيچ مردي را مانند ابوهريره نديده ام که تورات را نخوانده باشد و به آنچه در آن است آگاهي داشته باشد.

 

ابوهريره از کعب روايت بسيار شنيده است:

در شذا الفياح در شرح اين عبارت که:

ويندرج تحت هذا النوع ما يذكر من رواية الصحابي عن التابعي كرواية العبادلة وغيرهم من الصحابة عن كعب الأحبار

در تحت اين نوع روايت صحابي از تابعي است؛ مانند روايت عبد الله ها و غير ايشان از صحابه از کعب الاحبار

مي گويد:

قوله كرواية العبادلة وغيرهم أي كأبي هريرة ومعاوية بن أبي سفيان وأنس بن مالك فكلهم من الصحابة ورووا عن كعب الأحبار

الشذا الفياح ج2 ص536

اين که گفته است روايت عبدالله ها و غير ايشان يعني مانند ابوهريره و معاويه وانس بن مالک؛ که همه ايشان صحابي اند و از کعب الاحبار روايت کرده اند.

 در اين زمينه ذهبي در سير اعلام النبلاء در ذيل نام کعب الاحبار مي گويد:

حدث عنه أبو هريرة ومعاوية وابن عباس وذلك من قبيل رواية الصحابي عن التابعي وهو نادر عزيز

سير أعلام النبلاء ج3 ص490

ابوهريره و معاويه و ابن عباس از او روايت کرده اند و روايت ايشان روايت صحابي از تابعي به حساب مي آيد که بسيار نادر است.

 

نتيجه کار ابوهريره: روايات رسول خدا را از کعب و روايات کعب را از رسول خدا نقل مي کرد!!!

 

کار ابوهريره به جايي رسيد که روايات رسول خدا را از کعب نقل مي کرد و روايات کعب را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم:

 

در اين زمينه مسلم بن حجاج نيشابوري (مولف صحيح مسلم) مي گويد:

 حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي ثنا مروان الدمشقي عن الليث بن سعد حدثني بكير بن الاشج قال قال لنا بسر بن سعيد اتقوا الله وتحفظوا من الحديث فوالله لقد رأيتنا نجالس أبا هريرة فيحدث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم عن كعب وحديث كعب عن رسول الله صلى الله عليه وسلم

التمييز ص175 ش 10 نوشته مسلم بن حجاج

تاريخ مدينة دمشق ج67 ص359 به نقل از مسلم

البداية والنهاية ج8 ص109 به نقل از مسلم

 

بسر بن سعيد مي گفت: از خدا بترسيد و در مورد روايت با دقت پيش برويد؛ قسم به خدا شما ما را ديديد که با ابوهريره مي نشستيم اما او براي ما روايات رسول خدا را از کعب و روايات کعب را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي کرد.

 

برخورد عمر با ابوهريره و کعب:

در اين زمينه روايات برخورد عمر با ابوهريره گذشت که مهمترين آن ها اين روايت است:

عن السائب بن يزيد قال سمعت عمر بن الخطاب يقول لأبي هريرة لتتركن الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أو لألحقنك بأرض دوس وقال لكعب لتتركن الحديث أو لألحقنك بأرض القردة

 

 كنز العمال ج10 ص129 ش 29472- تاريخ مدينة دمشق ج50 ص172 و ج67 ص343 - أخبار المدينة ج2 ص12 ش 1361 - البداية والنهاية ج8 ص106 - سير أعلام النبلاء ج2 ص601

 

 از سائب بن يزيد روايت شده است که گفت: از عمر بن خطاب شنيدم که به ابوهريره مي گفت: يا روايت کردن از رسول خدا (ص) را کنار مي گذاري يا اينکه تو را به دوس تبعيد مي کنم؛ و به کعب نيز مي گفت: يا روايت کردن از رسول خدا را کنار مي گذاري يا تو را به سرزمين ميمون ها (يهود که به صورت ميمون مسخ شدند) تبعيد مي کنم!!!

 

پايان کار ابوهريره:

ابوهريره بعد از عمري جعل روايت و نسبت دادن آن به رسول خدا در سال 59 هجري در حدود هشتاد سالگي در قصر خويش در عقيق از دنيا رفت؛ مرگ او در زماني بود که خود وي مي گفت بر آن حالتي که در هنگام وفات رسول خدا داشتند، باقي نمانده است !!!

 

از سدي روايت شده است که گفت:

رأيت نفرا من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم منهم أبو سعيد الخدري وأبو هريرة وابن عمر كانوا يرون أنه ليس أحد منهم على الحال التي فارق عليها محمدا إلا عبد الله بن عمر

تاريخ مدينة دمشق ج31 ص111 - معجم الأدباء ج2 ص297 - المستدرك على الصحيحين ج3 ص646 ش 6371

 

عده اي از اصحاب رسول خدا را ديدم که در بين ايشان ابو سعيد خدري و ابوهريره و ابن عمر بودند و چنين اعتقاد داشتند که بر حالتي که از رسول خدا جدا شده اند باقي نمانده اند، مگر ابن عمر !!!

 

معاويه نيز دستمزد عمري خوش خدمتي ابوهريره را به ورثه او پرداخت کرد:

حدثنا أبو عبد الله الأصبهاني ثنا الحسن بن الجهم ثنا الحسين بن الفرج ثنا محمد بن عمر قال توفي أبو هريرة سنة تسع وخمسين في آخر إمارة معاوية وكان له يوم توفي ثمان وسبعون سنة وصلى عليه الوليد بن عتبة وهو أمير المدينة ومروان يومئذ معزول عن عمل المدينة فحدثني ثابت بن قيس عن ثابت بن مشحل قال كتب الوليد إلى معاوية يخبره بموت أبي هريرة فكتب إليه انظر من ترك فادفع إلى ورثته عشرة آلاف درهم وأحسن جوارهم وافعل إليهم معروفا فإنه كان ممن نصر عثمان وكان معه في الدار رحمه الله تعالى

 

المستدرك على الصحيحين ج3 ص581 ش 6157 - تاريخ مدينة دمشق ج67 ص391 - الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص444- الطبقات الكبرى ج4 ص340- تاريخ الإسلام ج4 ص357

 

ابوهريره در سال 59 در آخر حکومت معاويه از دنيا رفت؛ و در آن زمان 87 سال سن داشت، و وليد بن عتبة بر او نماز خواند در حاليکه (وليد) امير بر مدينه بود و مروان معزول از مدينه؛... وليد به معاويه نامه نوشت و خبر مرگ ابوهريره را بدو داد، پس به او نوشت که ببين چه کساني وارث او هستند و به ايشان ده هزار درهم بده و با ايشان به خوبي برخورد نما و به ايشان نيکي بنما، زيرا او از کساني بوده است که عثمان را ياري کرد و همراه او در خانه عثمان بود.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

برجسته ترین صفات یهودیان

١- قساوت و توحش

چنانچه خداوند متعال مى فرماید:

پس با این معجزه ی بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سخت تر از آن شد، چه آنکه از پاره ای سنگها نهرها بجوشد و برخى دیگر سنگ ها بشکافد و باز آبى از آن بیرون آید و پاره اى از ترس خدا فرود آیند (اى سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست.

 

در جاى دیگر مى فرماید:

پس چون بنى اسرائیل پیمان شکستند، آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جاى خود تغییر مى دادند و از بهره ی آن کلمات که به آنها داده شد، در (تورات) نصیب بزرگى را از دست دادند و دائم بر خیانتکارى و نادرستى آن قوم مطّلع مى شوى جز قلیلى از آنها که با ایمان و نیکوکارند.

 

٢- قساوت قلب و سنگدلى

 قساوت قلب و سنگدلى آنها را تاریخ، در تمام سده ها روشن شده است.

سردار رومی کاسیوس در کتاب ٧٨ خود در فصل٣٢ در پیشامدهای سال١١٧ م، مى نویسد:

برابر همین تاریخ یهود در غرب دریاى طرابلس به رهبرى (آندریا) براى کشتن رومی ها و یونانی ها خروج کرده، همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خون هایشان را آشامیده، گوشت هایشان را خوردند، سرها و استخوان ها را تکه تکه کرده و به سگ ها دادند.

خیلى از ما را هم ناچار کردند که یکدیگر را همانند حیوانات بکشیم. شمار آن کسانى که در این کشتار کشته شدند به ٢٢٠٠٠٠ نفر رسید و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبرى (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم ٢۴٠٠٠٠ نفر به قتل رسیدند.

 

در (سافیل) واقع در اسپانیا، 138 مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله زخمی و سپس زنده به گور کردند، به گونه ای که دستهایشان از گور بیرون مانده و برخى از اجساد به گونه ی کامل زیر خاک پنهان نشده بود.

البته این قساوت قلب براى یهودیان، تازگى ندارد و حتّى در همین جنگ گذشته (١٩۶٧م) مسلمانان و اسرائیل هنگامى که آنها بر بیت المقدّس پیروز شدند، به یکى از قریه هاى نزدیک شهر حمله برده و مردم بى دفاع و بى گناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولى یهود مگر مسجد مى فهمد؟ وقتى همه ی مردم وارد مسجد شدند، هلى کوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بى گناه و بى دفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند.

 

٣- کشتن پیامبران الهی:

قرآن مجید در این باره مى فرماید:

 و ما به موسى کتاب تورات را عطا کردیم و از پى او پیغمبران را فرستادیم و عیسى(علیه السلام) پسر مریم را به ادلّه ی روشن، حجّت ها دادیم و او را به واسطه ی روح القدس اقتدار و توانائى بخشیدیم، آیا هر پیامبرى که بر خلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خدا آورد، از امرش سرپیچى کرده از راه حسد گروهى را تکذیب مى کنید و گروهى را مى کشید؟

 

همچنین مى فرماید:

و چون به یهودیان گفته شد ایمان بیاورید به قرآنى که خدا براى (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان مى آوریم و به غیر تورات کافر مى شوند در صورتى که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق مى کند، بگو اى پیغمبر اگر شما در دعوى ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟

 

و باز قرآن مى فرماید:

از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانى بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولى آمد چون بر خلاف هواى نفس آنها گفت، گروهى را تکذیب کرده و گروهى را کشتند.

 

عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهودیان مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب ٧٠ پیامبر را سر بریدند و سپس دکان هاى خود را باز مى کردند مثل اینکه هیچ کارى نکرده اند.

 

از جمله پیامبرانى که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیى و زکریّا (علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع مى کردند، مستحق قتل شدند.

 

 چنانچه مى خواستند (هارون) جانشین حضرت موسى(علیه السلام) را به قتل برسانند و براى عیسى(علیه السلام) چوبه هاى دار نصب کردند.

 

از همه بزرگ تر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند، چنانچه در تواریخ مى نویسند:

پس از فتح خیبر، همسر (سلام بن مشکم) یهودى که ظاهراً اسلام آورده بود، طعامى از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بِشر بن براء) را دعوت کرد بِشر هم دست برده و قطعه اى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر مى دهد که مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، که بِشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد.

 

۴- دروغ، افتراء، تحریف

قرآن مى فرماید:

 گروهى از اهل کتاب انتظار و آرزوى آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمى فهمند.

 

و مى فرماید:

 اى اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه مى سازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتى که به حقّانیّت آن آگاهید.

 

گروهى از یهودیان کلمات خدا را از جاى خود تغییر داده و مى گویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر مى پیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب مى کنند) مى گویند بشنو که کاش شنوا باشى و گویند ما را رعایت کن و گفتارشان زبان بازى و تمسخر به دین است و اگر به احترام مى گفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیک تر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکى از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمى آورند.

 

 و نیز اندوهگین مباش از یهودانى که جاسوسى کنند، سخنان فتنه خیز به جاى کلمات حق تو به آن قومى که از کبر نزد تو نیامدند، مى رسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنى و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جاى خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند.

 

۵- مکر و خدعه

این دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهودیان در کارهاى خود بر آنها تکیه مى کنند. مکر و خدعه در ذات هر یهودى است، در هرکجا و در هرکارى که انجام مى دهد با او همراه مى باشد.

 

قرآن مى فرماید:

 یهودیان با خدا مکر کردند، خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد و از همه کس خدا بهتر مکر تواند کرد.

 

قرآن مى فرماید:

اى پیغمبر غمگین از آن مباش که گروهى از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان نیاورند به راه کفر مى شتابند.

 

۶- مال اندوزى و ثروت پرستى

وقتى که موسى(علیه السلام) براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوساله اى از طلا و نقره براى آنها ساخت، از آن روز تا به امروز ثروت، بزرگترین معبود یهودیان است.

هر یهودى سعى مى کند مال هاى جهان را تحت اختیار خود در آورد و از این راه اختیار دار مردم باشد.

 

خداوند متعال مى فرماید:

و با آن همه آیات و دلایل روشن که موسى براى شما آشکار نمود، باز گوساله پرستى اختیار کردید در غیاب او، که مردمى سخت ستمکار بودید.

 

بسیارى از آنها را بنگرى که در گناه و ستمکارى و خوردن حرام مى شتابند، بسیار کار بدى را پیشه ی خود ساخته اند.

 

٧- پیمان شکنى و نقض عهد

اگر امکان داشت تا پیمان شکنى را مجسّم کنیم، مى بایستى به یهودیان نگاه کرد. چه پیمان ها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و شرافت انسانیّت را لگدمال نمودند.

 

هنگامى که پیامبر اسلام(ص) خندق را حفر کرد و مانع عبور سپاه کفار شد، یهودیان (بنى قریظه) که هم پیمان رسول الله(ص) بودند، یک جلسه ی اضطرارى تشکیل داده و با خود قرار گذاشتند که آنها از پشت بر لشکر اسلام حمله کنند و هم از طرف دیگر کفار بر آنها حمله ور شوند تا بدین وسیله اسلام را از ریشه نابود سازند، ولى سرانجام لشکر احزاب شکست خورد و این بار نوبت این قبیله ی خائن رسید.

پیامبر اکرم(ص) مدّت ٢۵ روز آنها را محاصره کرد، تا بالاخره تسلیم شدند.

 

بعد از آن ٧٠٠ مرد سلحشور را دربند کرده خدمت پیامبر اسلام(ص) آوردند، پیامبر اکرم فرمود: هرکس را که مى خواهید انتخاب کنید تا درباره ی شما قضاوت کند. آنها (سعد بن معاذ) را که قبلاً از همان قبیله ی خیانتکار بود، انتخاب کردند. سعد که طبیعت آنها را مى دانست، أمر کرد تا تمام مردها را گردن زده و زن هایشان را اسیر کنند. هنگامى که پیامبر خدا(ص) قضاوت سعد را شنید، فرمود: بخدا قسم حکم تو مطابق حکم خدا بود.

 

٨- فساد اخلاقی

فساد اخلاقی، یکى از روش های شرافتمندانه ی پیشرفت یهودیان است و به قول هیتلر هر دُملى را که انسان بشکافد، خواهد دید که میلیون ها یهودى داخل آن مشغول فسادند.

 

قرآن مجید مى فرماید:

کافران بنى اسرائیل به زبان داود و عیسى بن مریم مورد لعن و نفرین واقع شدند که نافرمانى حکم خدا کرده و از حکم حقّ سرکشى کردند، آنها هیچگاه از کار زشت خود (با آن همه پند و اندرز رسولان) دست بر نداشتند و آنچه مى کنند، چقدر زشت و ناشایسته است.

 

٩- ربا خوارى

قرآن مجید در این باره مى فرماید:

پس به جهت ظلمى که یهودیان (درباره ی پیامبران و عیسى(علیه السلام) و در حقّ خود) کردند و هم بدین جهت که بسیارى از مردم را از راه خدا منع نمودند، ما نعمت هاى پاکیزه خود را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم و از این جهت که ربا مى گرفتند، در حالى که از آن نهى شده بودند، نیز از این رو که اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خیانت و سرقت) مى خوردند. و ما براى کافران آنها عذابى دردناک مهیّا ساختیم.

 

این شمه اى از صفات رذیله و برجسته ی یهودیان است و شاید همین عادات و روش هاى ناپسند بوده که همیشه آنها را تحت فشار دولت ها قرار مى داد و همین سبب شد که یهودیان را از بیشتر کشورهاى جهان اخراج کنند.

 

در سال ١٢٩٠ میلادى یهودیان، مردم (انگلستان) را بستوه درآوردند، در نتیجه (ادوارد) فرمان داد که همه ی آنها را از کشور انگلستان بیرون کنند و در اعلامیه اى که از طرف او منتشر شد، آمده بود که: یهودیان باید قبل از عید قدسین از کشور انگلستان خارج شوند و چنانچه کسى از این تاریخ خارج نشود، او را اعدام کرده و به دار آویزان کنند و جسدش را چهار قسمت بنمایند. در اثر این فرمان، تعداد ١۶٠٠٠ یهودى که ساکن انگلستان بودند، آنجا را ترک کرده و تمام اموال آنها مصادره شد. پس از این تاریخ مدت ۴٠٠ سال ورود یهودیان به انگلستان ممنوع بود، تا آنکه (کرمویل) در سال ١۶۵٧ میلادى تحت شرایطى اجازه داد که وارد کشور انگلستان شوند. در همین سال براى نخستین بار به یهودیان اجازه داده شد که اولین کنیسه ی خود را در لندن بنا کنند. در سال ١۶٧۴ به یهودیان (آمریکا) که در آن وقت یکى از مستعمرات بریتانیا بود، اجازه دادند که علناً عبادت کنند. و در سال ١٨۴١ اولین روزنامه ی یهودى در انگلستان منتشر شد.

 

در کشور فرانسه (لویس اغسطس) یهودیان را از آن کشور بیرون کرد و تا مدت ٢٠ سال از ورود آنها جلوگیرى نمود. و در عهد (فیلیپ زیبا) براى دومین بار آنها را از فرانسه بیرون کرده و تمام دارایی هاى آنها را مصادره نمود. و در سال ١٣۴١ میلادى، مردم بر علیه یهودیان شورش کرده و هزاران یهودى را سر بریدند، این شورش چندین سال ادامه داشت، بطوری که در سال ١٣٩۴ یک یهودى در کشور فرانسه وجود نداشت. در سال ١۴٩٢ به آنها اجازه داده شد که وارد فرانسه شوند، ولى تا اواسط قرن شانزدهم به آنها اجازه ی سکونت در شهر را ندادند.

 

یهودیان چندین بار در کشور (آلمان) طرد شدند که آخرین مرتبه بدست هیتلر انجام گرفت. ما نمى دانیم هیتلر روى چه اساسى آنها را نابود کرد، ولى همین قدر مى دانیم که یهود ملتى پست و بى شرافت است و انسانیت از دست او زخم هاى زیادى بر تن دارد و آنچه بر سرش آمده، کیفر خونریزی هاى او نخواهد بود.

 

در کشور (اسپانیا) در تاریخ ٣١ مارس سال ١۴٩٢ (فردیناند) اعلامیه اى صادر کرده و در آن از یهودیان خواست که تا آخر ماه یولیو این کشور را براى همیشه ترک گویند، در اثر این فرمان تعداد ۵٠٠٠٠٠ یهودى از اسپانیا خارج شدند.

 

همچنین از کشورهاى (شوروى سابق، لهستان، ایتالیا، روم، بلغارستان، سویس و مجارستان) یهودیان چندین بار طرد و اخراج شدند.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 اصول دهگانه فوق، در میان قوم اسرائیل رواج داشت و بعدها علماء یهود با استفاده از تورات و سایر كتب عهد عتیق، اصولى براى ملت یهود و دیانت خود تدوین نمودند كه مهم ترین آن، اصول سیزده گانه اى است كه بوسیله ی موسى بن شمعون(موسى بن میمون) در سال 1204 میلادى قرائت شد:

1- (وجود خدا) خداوند حاضر و ناظر است.

2- (یگانگى او) خداوند یكتا است.

3- (مجرد بودن او) خداوند جسم و شبیه كسى نیست.

4- (نداشتن زمان) خداوند قدیم و ازلى است.

5- (قابل تقرب بودن از راه عبادت) هیچكس را جز او نباید عبادت كرد.

6- (برتر بودن حضرت موسى (ع )) سرور است بر همه ی پیامبران.

7- (حكمت او در امور) بر افكار نوع انسان واقف است.

8- (اعتقاد به نبوت ) نبوت حضرت موسى صحیح است.

9- (اعتقاد به آسمانى بودن تورات) تورات از جانب خداوند است.

10- (عدم جواز نسخ احكام) غیر قابل تغییر و تبدیل است.

11- (عدالت) خداوند، ظالم را مجازات مى كند و عادل را پاداش نیك مى دهد.

12- (آمدن مسیحاى موعود) سلطان مسیح از نسل داود ظهور خواهد كرد.

13- (قیامت و جاودانگى نفس آدمى) مردگان مستعد زنده شدن مى باشند.

 

یهودشناسان معتقدند كه احكام دهگانه داراى عباراتى متعلق به عهد پیدایش (سفر تثنیه) است. احكام دهگانه در قرن هفتم ق. م. در ادبیات اسرائیل وارد گردید، زیرا با توجه به مندرجات آن، عقاید آن دوره را منعكس مى سازد. این عقاید نباید شخصیت موسى را تغییر دهد و او را به صورت موجودى الهى و افسانه اى درآورد. موسى حقیقت وجودى در تاریخ داشته است. نقش اساسى موسى نجات قوم اسرائیل و ایجاد وحدت ملى در میان آنان است. احكام دهگانه منسوب به موسى بخش زیبائى از ادبیات دین یهود را تشكیل مى دهد.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

بسم الله الرحمن الرحیم

انتخاب یک مدیر توانمند برای هر منصبی کاملا به شرایط محیط، نیازمندی های آن جامعه مورد نظر، هدف از تاسیس آن و نحوه مدیریت بحرانهای پیش روی آن جامعه  بستگی دارد. مثلا انتخاب یک مدیر برای یک مدرسه با انتخاب یک مدیر برای یک وزارت خانه کاملا متفاوت است. مدرسه اهداف کوچکتری را دنبال می کند و معمولا مشکلات کمتری دارد حال آنکه مدیریت وزارت خانه کاملا بر سرنوشت یک ملت تاثیر گذار است. بنابراین عقل حکم می کند که ملاک انتخاب هر مدیر با توجه به محیط مدیریتش متفاوت باشد.

 

به چه دلیل حاکم اسلامی باید فقیه باشد؟

اینها همه در مقیاس کوچک است. حال درسطح کلان و جایگاه مدیریت یک کشور اوضاع بسیار حساس و حیاتی است. فردی که قرار است مدیر و حاکم یک کشور باشد باید علاوه بر اینکه عالمترین فرد باشد، فردی شجاع، باکفایت، مدبر، متخصص و ... باشد.

حکومت اسلامی حکومتی بر پایه ایمان و احکام اسلامی است. هدف از تشکیل این حکومت اجرای احکام و مقررات دین در جامعه و در سطح کلان می باشد . ضمن اینکه این حکومت باید زمینه ساز حکومت عدل جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه) نیز باشد.

خلاصه آنکه: جامعه اسلامی - همانند سایر جوامع بشری - در بقای خود نیاز به وجود زمامداری دارد که افراد را وادار به نظم و عمل به قوانین اسلام نموده و مخالف را به کیفر برساند و اداره امور کشور اسلامی (داخلی و خارجی) را به‏دست بگیرد.

از طرفی از سخنان مولای متقیان در نهج البلاغه به خوبی استفاده می‏شود که نقش امام در جامعه از آن جهت که امام است، سر مشق و الگو بودن اوست برای مردم که باید از نظر عمل و کردار، پیرو امام باشند و اگر مردم نتوانند تا حد اعلای تزکیه نفس پیش روند، وظیفه دارند که به اندازه توانایی خود از امامشان پیروی بنمایند و این یعنی ولی باید فرد کاملی باشد که قابلیت الگو شدن را داراست.

حکومتی که بخواهد به جهان، ایمنی و عدالت بخشد، حتماً باید دارای رهبرانی عادل و معصوم و دانای علی‏الإطلاق باشد و اسلام منهای رهبران راستین - که آینه تمام نمای رسول خدا (ص) باشند - به معنای اسلام منهای اسلام است، امتیاز اسلام بر تمام مکتبهای جهان امروز و دیروز، نه تنها به امتیاز قوانین و احکام روشن آن است بلکه امتیاز معصوم بودن رهبران آن سهم بیشتری در نمایش اسلام و جلوه آن دارد که نمونه آن علی(ع)‏ است. در زمان غیبت که از نعمت حضور امام محرومیم باید شخصی زمام امور را به دست گیرد که شبیه ترین فرد به معصوم باشد.

 خلاصه‏

 حکومت اسلامی خلاصه می‏شود در آیه:

 (... اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ ...)(مائده/55)

اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و اولیای امور را.

 منظور از اولیای امور همانها هستند که حقّ ولایت به آنان از طرف خداوند داده شده و آنان امامان معصوم یعنی ائمه اهل بیت خواهند بود و اما آن دسته که حکومت را به زور به دست آورده باشند، ولیّ امر مشروع نیستند و خداوند امر به اطاعت ولیّ غیر مشروع و حاکم جائر نخواهد کرد؛ زیرا اطاعت ایشان اطاعت طاغوت است چه آنکه طاغوت مبالغه طاغی است و چه طغیانی بالاتر از غصب مقام رهبری. و در این باره قرآن کریم می‏فرماید:

 (اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُمْ آمَنُوا بِما اُنْزِلَ اِلَیْکَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ یَکْفُرُوا بِه‏ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً)(نساء/60)

آیا نمی‏نگری و عجب نداری از حال آنانکه به گمان و دعوی خود ایمان به تو و کُتُبی که پیش از تو فرستاده شده آورده‏اند، چگونه باز می‏خواهند طاغوت را حاکم خود گمارند در صورتی که مأمور بودند که به طاغوت کافر شوند (و آن را رد کنند) و شیطان می‏خواهد که آنان را گمراه کند چنان گمراهی که از هر سعادت و آسایش، دور باشند.

 بنابراین، برنامه حکومت اسلامی از نظر حاکم - شخص و شرایط - متکی به قرآن کریم است و قرآن کریم اطاعت غیر از خدا و نماینده او را تجویز نمی‏کند و اطاعت جاهل و ظالم را اجازه نمی‏دهد، پس حکومت اسلامی حکومت اللَّه و علم و عدالت است نه حکومت طاغوت و جهل و ستمگری.

کاملا واضح است که گرچه در زمان غیبت ولیّی که معصوم است حاضر نمی باشد، اما به حکم عقل، جامعه را نمی توان معطل گذاشت و اسلامی را که پیامبر و ائمه در طول بیش از 250 سال به ما رساندند، تعطیل کرد. اجرای احکام نیز جز در سایه تشکیل حکومت محقق نمی باشد؛ و اما حال که حکومت جاهل و ستمگر مشروعیت ندارد بنابراین حاکم باید از نظر ایمان در درجه ای باشد که مانع از ظلم وی شود و چون قرار است مجری احکام الهی باشد باید دین شناس هم باشد.

از بحث فوق کاملا واضح است که حاکم جامعه اسلامی باید فردی باشد دین شناس یا به عبارتی فقیه تا بتواند احکام اسلامی را صحیح در جامعه اجرا کند و یا بر اجرای صحیح آن نظارت داشته باشد. از طرفی چون شرط فقاهت لازم ولی کافی نیست باید دیگر شرایط اعم از عدالت، شجاعت، تدبیر، توان مدیریت و .... را نیز داشته باشد که این شرایط را تقریبا تمام مردم دنیا در انتخاب رهبرانشان در نظر می گیرند. بنابراین کاملا واضح است که چرا فقط فقیه جامع الشرایط مشروعیت اداره جامعه اسلامی را دارد.

 

منابع:

ولایت فقیه، امام خمینی (ره)

ولایت فقیه، محمد مهدی موسوی خلخالی

ولایت فقیه(ولایت  فقاهت و عدالت)، آیت الله جوادی آملی/سایت رهروان ولایت

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

بسم الله الرحمن الرحیم

در دو آیه از قرآن کریم به وضعیت یهودیان و مسیحیان در پایان جهان و به هنگام برپایی قیامت اشاره شده است:
1. «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ[مائده/64]؛ يهود گفتند که دست خدا بسته است، دستهای خودشان بسته باد و بدين سخن که گفتند ملعون گشتند دستهای خدا گشاده است به هر سان که بخواهد روزی می دهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است ، به طغيان و کفر بيشترشان خواهد افزود. ما تا روز قيامت ميانشان دشمنی و کينه افکنده ايم هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمين به فساد می کوشند ، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»
2. «وَمِنَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ[سوره مائده،آیه14]؛و از کسانی که گفتند که ما نصرانی هستيم پيمان گرفتيم، پس قسمتی از اندرزهايی را که به آنها داده بوديم فراموش کردند و ما نيز ميان آنها تا روز قيامت کينه و دشمنی افکنديم. به زودی خدا آنان را از کارهايی که می کنند آگاه خواهد ساخت.»

بر اساس ظاهر این دو آیه، در زمان ظهور امام زمان(عج) ادیان یهود و مسیحی باقی می‌مانند و معنای «لیُظهِرَه علی الدین کلّه [توبه/33]؛ تا اسلام را بر همه ادیان ظاهر و پیروز کند.» این می‌شود که اسلام بر همه ادیان حاکم می‌شود نه اینکه همه مردم مسلمان شوند. [1]
از بعضی از روایات نیز همین مطلب نتیجه‌گیری می‌شود؛ مانند روایت ابوبصیر از امام صادق(ع) که می‌گوید: به امام صادق (ع) گفتم:«در دوره حضرت مهدی، با اهل ذمه(یهود و نصارا) چگونه رفتار می‌شود؟ فرمود: «با آنان از سر آشتی و مسالمت رفتار می‌کند؛ همان گونه که پیامبر(ص) با آنان از سر مسالمت رفتار کرد».[2]

البته احتمال دیگری نیز درمورد این آیات مطرح است و آن اینکه قیامت به معنای ظهور امام زمان و برپایی عدل توسّط انسان کامل در سراسر عالم باشد. بر این اساس معنای آیه این می‌شود که یهود و نصاری تا زمان امام زمان(عج) وجود خواهند داشت. هر چند روایاتی مویّد این معناست[3] اما این احتمال خلاف ظاهر آیات مذکور و استعمالات قرآنی است.

پی نوشت:
[1]. دروس تفسیر سوره اعراف، آیت الله جوادی آملی جزوه نهم،صفحه 10(تاریخ 2اسفند1376)؛ تفسیر تسنیم،جلد 22،ص173وجلد23،ص236
[2]. بحار الانوار، ج52 ص376
[3]. بحار الانوار ج 52، ص340؛ اثبات الهداه ج3، باب 32، فصل 20 ح 414؛ بحار الانوار، ج53،ص33.

سایت رهروان ولایت

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

سوال و شبهه ای که در ذهن برخی افراد وجود دارد و توسط دشمنان هم دامن زده می شود عبارت است از اختلافی بودن و عدم اجماع بر مقوله ی ولایت فقیه. این شبهه را این گونه مطرح می کنند که موضوع ولایت فقیه، در میان مجتهدان و صاحب نظران، مخالفانی هم دارد و این مخالفت، حاکی از عدم اتقان و استحکام این نظریه است. اما آیا چنین مطلبی صحیح است؟

آیا فقها و مجتهدانی وجود داشته و دارند که با اصل نظریه ی «ولایت فقیه» مخالف باشند؟  «آیت الله حاج شیخ حسین مظاهری» - از فقهای معاصر- برای پاسخ به این شبهه از کلمات عالم ربانی محمد حسن نجفی (مؤلف کتاب گرانسنگ «جواهر الکلام») استمداد گرفته و می فرمایند:

مرحوم صاحب جواهر در دو سه جا اين بحث را مي‌کنند و همان جملۀ مشهوري که شما شنيديد و ديديد که مي‌فرمايد اصلاً اگر کسي ولايت فقيه را قبول نداشته باشد، ذوق فقهي ندارد و نبايد به او مجتهد بگوييم. اگر مجتهد است و ذوق فقهي دارد، بايد در زمان غيبت امام، قائل به ولايت فقيه باشد و مجتهد جامع الشرايط را به جاي امام (سلام‌الله‌عليه) بنشاند و هرکاري که او مي‌تواند انجام دهد، اين[ولی فقیه] هم بتواند انجام دهد. [1]

 

پاورقی:

1- درس خارج «ولایت فقیه»/ درس شماره 122/ بیست و پنج شهریور1391

* برگرفته شده از سایت رهروان ولایت

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

وقتی که غرب را باور کردیم
(بحران آفرینی دانشگاه، تحت سلطه پنهان اشرار یهود)
 
سخنران: استاد محمدعلی باقری

9 مرداد 1389؛ تهران

    {mp3}audio/tebbe-eslami/35.1ok{/mp3}

«طب اسلامی» موضوعی است که از ابعاد مختلفی می‎توان آن را مورد بررسی قرار داد. ابعاد علمی، فرهنگی، فلسفی، تاریخی، سیاسی،اقتصادی و ... . این جریان در مسیر احیا شدن با جریان های متعددی برخورد خواهد کرد که «دانشگاه» و «تجدد» از مهمترین آن ها می‎‎باشند. هرچند امروزه واژه «طب اسلامی» در ذهن بسیاری از مردم ما تداعی کنندۀ یک سری دستورات طبی و تغذیه ای می‎باشد اما اصل ماجرا چیزی فراتر این باور سطحی است. در واقع، تمدن اسلامی در مسیر بیدارسازی اسلامی، می‎رود تا یک رویارویی همه جانبه با تمام ارکان تمدن غرب داشته باشد و «طب اسلامی» به عنوان یکی از اجزای تمدن اسلامی، کلیدی ترین نقش ها را در این عرصه بازی خواهد کرد. این سخنرانی، بیانگر آتش زیر خاکستری است که روزی با زبانه کشیدن خود، طومار باورهای دروغین غرب را در منظر عقول حقیقت طلب و در وسعتی جهانی به تلّی از خاکستر تبدیل خواهد کرد ...

* یکی از کارهای کلیدی شیطان این است که به انسان امر می کند که خلقت خدا را تغییر دهند و این مبانی علوم دانشگاهی دنیاست.

* اگر دانشگاه به باورهای علمی اش صد در صد صحیح عمل کند و اگر صیهونیزم مطلقاً دخالتی نکند و حتی اگر دانشجویان ما یک‎دست بچه بسیجی های مخلص باشند، در چنین شرایط ایده آلی باز هم صد در صد به حجم گرفتاری های ما افزوده خواهد شد ... چون راه غلط است ...
* مشکل ما (در رویکرد به استفاده از دستاوردهای غرب) اینست که آنچه را به دست می آوریم میبینیم و آنچه را که از دست می دهیم نمی‎بینیم.
* گفتند این «سبحان الله» افسانه است و خلقت خدا پر از ایراد است ... 
* مدیریت کشور باید از دانشگاه به حوزه منتقل شود.
* یک جمله از رساله، به تمام طول عمر غرب و علومش می ارزد.
* دانشگاه مرید غرب است و می گوید: هرچه آن ها بگویند وحی منزل است!
* این جمله که «علم پیشرفت کرده است» یکی از سفسطه های قرن حاضر است.

.

 

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

 

الف) جنايات وهابيون در سوريه:

در سال 1225 هجري قمري وهابيان به شام (سوريه فعلي) يورش بردند و دارائي همه‌ی مردم را تاراج كردند و غلات را سوزاندند و مردمان بي‌گناه را كشتند و زنان را اسير كردند و كودكان را به قتل رساندند و خانه‌ها را ويران ساختند و فساد و آشوب به راه انداختند.

 

ب) جنايات وهابيون در اردن:

در سال 1343، جمعى از وهّابى‌ها ناگهان به اردن يورش بردند و مردم بى‌اطلاع «ام العمد» و همسايه آنان را مورد هجوم قرار دادند، مردان و زنان بى‌گناه را کشتند و اموال آنان را غارت کردند. اما طولى نکشيد که با رانده شدن برخى و اسارت عده‌اى ديگر، عقب‌نشينى کردند که البته اسيران وهّابى به فرمان انگليس آزاد شدند.

در سال 1346 وهابيان دوباره با سپاهى متشکل از سى‌هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونريزى شديدى به راه انداختند.

 

ج) جنايات وهابيان در يمن:

در سال 1341 وهابيان با حجاج يمني كه خلع سلاح بودند و هيچ گونه وسيله‌ی دفاعي با خود نداشتند، رو برو شدند. آنان ابتدا با حجاج همراه شدند و به ايشان امان دادند ولي بعداً نيرنگ به كار بردند و وقتي كه به دامنه‌ی كوه رسيدند، وهابيان در قسمت بالا و پهناي كوه قرار گرفتند و حجاج يمني در پايين كوه قرار گرفتند، سپس وهابيان دهانه‌ی توپ‌ها را به سوي حجاج يمني گرفته و همه را به گلوله بستند و تمامي حجاج يمني را كه هزار نفر بودند، كشتند به جز دو مرد كه فرار كردند و جريان كشتار وحشيانه‌ی حجاج يمني را به دست وهابيان، به اطلاع مردم رساندند.

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

{mp3}audio/bakhsh-audio/3roz-3jenayat-3shekast{/mp3}

ماجرای 3 روز ، 3 جنایتکار و 3 شکست !

در این فایل صوتی ماجرای 3 ادعای همسو و مبنی بر تسخیر سه مکان همسو ! توسط سه ملعون زمان معاصر را خواهید شنید

3 روز اول توسط صدام حسین ، سه روز دوم ادعای مسعود رجوی و 3 روز آخر را اولمرت مدعی شده بودند! در حالی که ........

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 0:39

مجموعه پوستر های سخن امام و عملکرد ما و حقوق بشر آمریکایی 

 

برای مشاهده و دانلود پوستر ها در کیفیت اصلی روی آنها کلیک کنید

 
 
 
 
 
imam poster 4
 

 

 
 
 
 
 
 
داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 21 تير 1395 ساعت: 2:46

تصاویر جدید منتشر شده از "احمد الغامدی" رئیس سابق "شورای امر به معروف و نهی از منکر" مکه، رسوایی دیگری را برای مفتی‌های وهابی به دنبال داشت.
به گزارش«شیعه نیوز»، تصاویر جدید منتشر شده از "احمد الغامدی" رئیس سابق "شورای امر به معروف و نهی از منکر" مکه، رسوایی دیگری را برای مفتی‌های وهابی به دنبال داشت. این عکس‌های لو رفته از الغامدی وی را در کنار خانم بی‌حجاب ایتالیایی نشان می‌دهد که طی سفرش به این کشور با او آشنا شده‌ است.
 

 
این عضو سابق شورای امر‌ به‌ معروف عربستان در توجیه این رسوایی خود گفت: من سال پیش برای تبلیغ دین و اقامه نماز‌جمعه به ایتالیا رفته و با این زن آشنا شدم. به گفته احمد‌الغامدی این خانم که برای تبلیغ نامزد انتخاباتی خود به میان مسلمانان آمده بود به آنان قول داد که اگر به فرد مورد نظر وی رأی دهند، طرح ساخت مسجد و اماکن دینی مسلمانان را به مجلس ارائه خواهد کرد.
 
 
 
وی در ادامه گفت: این خانم وقتی با استقبال مسلمانان رو‌به‌رو شد، با آنان عکس گرفت و عکسی هم با من انداخت.این مفتی وهابی طی سال گذشته فتواهای عجیب و غریبی در مورد حجاب و آرایش زنان و ... داده است.
 
احمد الغامدی که در میان وهابی‌ها به فقیهی روشنفکر و دارای فتاوای عجیب معروف است، چندی پیش اعلام کرد: حجاب و داشتن روبنده برای زن واجب نیست و حجاب مخصوص زنان پیغمبر بوده است.این مفتی وهابی در مورد نگاه مرد نامحرم به زنان نیز گفته است: مردان می‌توانند به صورت زنان زیبارو و آرایش‌کرده نگاه کنند!
 
غامدی تأکید کرد؛ زنان به هیچ وجه مسئول کارهای مردان نیستند و این مرد است که مسئول بوده و اگر احتمال گناه نباشد مردان می‌تواند به صورت همه زنان نگاه کند.این مفتی سعودی که از یک دانشگاه آمريكا دکترای افتخاری و مدرك دكترای ديگری از دانشگاه ملك عبدالعزيز جده دارد، مخالفان خود را به تعمق بیشتر فراخوانده است.
داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 20 تير 1395 ساعت: 4:07

«سونیا مرازگا» بازیگر معروف فرانسوی با سرکردن حجاب و محبوس کردن خود درون یک محوطه شیشه‌ای در بسته، تلاش کرد تا به شیوه غیرکلامی و از طریق هنرمندانه محدودیت‌های اعمال شده علیه زنان محجبه در فرانسه را به نمایش بگذارد و با آن مقابله کند.

 

دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس

 

 
به گزارش تی وی شیعه ،  هنرمند و بازیگر فرانسوی با راه‌اندازی نمایش خیابانی در مناطق مختلف شهر پاریس، اقدام به مبارزه با بدرفتاری و تبعیض نسبت به زنان مسلمان محجبه در فرانسه کرد.
 

 

 دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس

 

 «سونیا مرازگا»( Sonia Merazga) هنرمند و هنرپیشه معروف فرانسوی نمایش خیابانی در مناطق مختلف شهر پاریس به راه انداخت تا افکار عمومی را نسبت به تبعیض‌های اعمال‌شده علیه زنان محجبه آگاه و با آن مبارزه کند.
 
 
این بازیگر معروف فرانسوی با سرکردن حجاب و محبوس کردن خود درون یک محوطه شیشه‌ای در بسته، تلاش کرد تا به شیوه غیرکلامی و از طریق هنرمندانه محدودیت‌های اعمال شده علیه زنان محجبه در فرانسه را به نمایش بگذارد و با آن مقابله کند.
 
دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس
 
مرازگا هدف خود را از این نمایش که آن را در مناطق مختلف پاریس از جمله «بلویل»(Belleville)، «بوبورگ»(Beaubourg) و «موت پیکه گرونل»(Motte-Piquet-Grenelle) به اجرا گذاشت، مبارزه با وضع قوانین محدودکننده برای زنان محجبه توصیف کرد.
 
 
مرازگا ضمن مصاحبه‌ای خاطرنشان کرد: زنان باید این حق را داشته باشند که خود درباره نحوه پوشش خود تصمیم بگیرند و هیچکس حتی دولت نمی‌تواند این حق را از آنان سلب و درباره نحوه پوشش آنان تصمیم‌گیری کند.
 
دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس
 
وی همچنین اعلام کرد که قصد دارد نتایج این نمایش خود و بازخوردهای شهروندان فرانسه نسبت به آن را در قالب مستندی تهیه کند و در آینده نزدیک به نمایش درآورد.

دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس

دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس

دفاع بسیار جالب هنرمند زن مشهور فرانسوی برای حجاب اسلامی+عکس

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 20 تير 1395 ساعت: 4:07

صدها نفر از مردم ایالت کبک کانادا، با برگزاری تظاهرات به طرح جدید ممنوعیت پوشیدن برای کارکنان بخش عمومی اعتراض کرده‌اند.
 
راهپیمایی مردم کانادا علیه قانون ممنوعیت حجاب

به گزارش تی وی شیعه به نقل از پرس تی وی، این راهپیمایی در شهر مونترال بزرگترین ایالت کبک، توسط گروهی با نام "با هم در برابر منشور بیگانه" سازماندهی شد.

نورمن سیمون، یکی از معترضین گفت: «من هم علیه این منشور هستم، چرا که این طرح مردم را از حق آزادی بیان محروم می‌کند.»

طرح منشور ارزشها، ارائه شده توسط حزب کبک پارتی، حزب حاکم در دولت، کارکنان بخش عمومی را از پوشیدن سرپوش‌های مذهبی از جمله حجاب، کلاه یهودی و عمامه و همچنین صلیب‌های بزرگ در محل کار منع می‌کند.

این اعتراضات، تنها چند روز بعد از آن رخ داد که کمیسیون حقوق بشر کانادا، این منشور پیشنهادی را محکوم کرده و گفت که طرح حزب حاکم، نقض آزادی‌های شخصی است که براساس منشور حقوق بشر این ایالت، منشور حقوق بشر و آزادی‌های کانادا و نیز براساس حقوق بین‌الملل، تضمین شده است.

علاوه براین، انجمن بیمارستان کبک، یک ماه پیش این طرح را محکوم و اعلام کرد که ممنوعیت در استفاده از نشانه‌های مذهبی، برخی خطرات را دور می‌کند و در جاهایی که این سمبل‌ها نیست، تنش‌های بسیار زیادی وجود دارد.

این طرح ممنوعیت، همچنین، با انتقاد شدید شهروندان سراسر کانادا مواجه شده است به طوری که آخرین نظرسنجی نشان می‌دهد که حدود ۷۲ درصد از مردم کانادا با اخراج کارکنانی که تمایل دارند از نمادها و لباس‌های مذهبی در محل کار خود استفاده کنند، مخالف هستند.

مخالفان این ممنوعیت گفته‌اند که این پیشنهادپ، تلاشی از سوی حزب حاکم کبک است تا اذهان مردم این استان را از مشکلاتی از قبیل بیکاری گسترده و بدترشدن وضعیت اقتصادی، منحرف کنند.
داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 20 تير 1395 ساعت: 4:07

تعدادی از زنان سوئدی پس از حمله هفته گذشته به یک زن باردار محجبه و کشف حجاب وی با انتشار عکس‌های محجبه‌ای از خود در سایت‌های اجتماعی به حمایت از وی پرداختند.

 بی حجابها در سوئد کمپین حمایت از با حجبها زدند

به گزارش تی وی شیعه به نقل از  ابنا؛ گفتنی است قربانی حمله هفته گذشته پس از آنکه از سوی فردی مورد حمله قرار گرفت به بیمارستان انتقال یافت. پلیس نیز اعلام کرده در حال بررسی این پرونده است.

 

بی حجابها در سوئد کمپین حمایت از با حجبها زدند

 

در همین راستا تعدادی از زنان سوئدی عکس‌های محجبه خود را در توییتر و دیگر سایت‌های اجتماعی منتشر کردند. در میان معترضان به حمله علیه این زن مسلمان تعدادی از سیاست‌مداران و مجری‌های تلویزیونی نیز مشاهده می‌شوند.

 

 

افرادی که اقدام به تشکیل این کمپین کرده‌اند از دولت درخواست کرده‌اند تا از حقوق زنان مسلمان و آزادی مذهبی آنان حمایت کند.

 

بی حجابها در سوئد کمپین حمایت از با حجبها زدند

 

 بیلان عثمان، یکی از موسسان این کمپین گفت: مردم ما به حجاب و مسلمانان همچون یک بیگانه می‌نگرند. این جریان می‌تواند فرصتی باشد تا مشکلاتی که زنان مسلمانان با آن مواجه هستند را مطرح کند.

 

گفتنی است قربانی حمله هفته گذشته پس از آنکه از سوی فردی مورد حمله قرار گرفت به بیمارستان انتقال یافت. پلیس نیز اعلام کرده در حال بررسی این پرونده است.

 

این در حالی است که پس از رسانه‌ای شدن این موضوع زنان مسلمان دیگری نیز اعلام کردند به دلیل حجاب مورد حمله قرار گرفته‌اند.

 

بی حجابها در سوئد کمپین حمایت از با حجبها زدند

 

وزیر دادگستری سوئد نیز با ابراز نگرانی از این اتفاقات اعلام کرد چنین حمله‌هایی باید جدی تلقی شوند.

 

گفتنی است  تبلیغات بسیار مسموم رسانه های غربی بر ضد اسلام و تلاش برای ایجاد موج اسلام هراسی در غرب ،رفتارهای  نژاد پرستانه مختلفی را در این کشورهای مدعی تربیت متمدنانه انسان  ، به وجود آورده است  .

داعش...
ما را در سایت داعش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایرانی xn--mgbpqt بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 20 تير 1395 ساعت: 4:07